مفهوم گروه در جامعه شناسي
مفهوم گروه در جامعه شناسي
واژه گروه در زبان فارسي به معني دسته – فرقه – فوج – طايفه – جماعت – مردم و .... و در زبان عربي به معني قوم آمده است. فردوسي گفته است : مرا گفت رو تا به البرز كوه قباد دلاور ببين با گروه
در جامعه شناسي گروه داراي مفاهيم گوناگوني است و جامعه شناسان از ديدگاههاي مختلف تعريفهايي از گروه ارائه داده اند . بعضي در تعريف گروه به كنش هاي متقابل اجتماعي ( Sociol Interaction ) تكيه كرده اند .
بعضي روابط پايدار و مستمر و بعضي روابط دروني و تمايلات و احساسات و منافع مشترك و معتقدات و رفتارهاي همانند در تعريف گروه در نظر گرفته اند .به نظر مي رسد كه تنوع و گوناگوني تعريف از گروه اجتماعي با كوچكي و بزرگي گروه – كاركرد – فعاليتهاي انتفاعي يا غير انتفاعي – تجانس و همانندي – ساخت و سازمان گروه اجتماعي در جه عصبيت و همگرايي – ياري رساندن – پيوند و همبستگي ميان اعضا و بالاخره وسعت گروه در ارتباط است . شايد بتوان گفت كه گروه اجتماعي داراي ابعاد بي شماري است و وجود تعاريف متنوع از آن حاكي از آن است كه هر كدام از اين تعريفها يك يا چند بعد از ابعاد گروه اجتماعي را نشان مي دهد .
از بين تعاريف بسيار متنوع و متفاوتي كه جامعه شناسان از گروه داده اند به چند نمونه كه جامعيت بيشتري دارند اشاره مي كنيم :
هومنز: اشخاصي چند كه غالبا مدتي نسبتا دراز با هم ارتباط دارند و عده ايشان چندان كم است كه هر يك از ايشان مي تواند با افراد ديگر از روبرو و بطور مستقيم ارتباط حاصل كند گروه را تشكيل مي دهند .
هانري مندراس : گروه اجتماعي مجموعه افرادي هستند كه در وضع واحدي قرار دارند و بر اثر منافع يا احساسات مشتركي با هم پيوند يافته اند.
آگ برن و نيم كف : گروه اجتماعي كه صورت كامل آن جامعه است واحدي مركب از دو تن يا عده بيشتر انسان كه بر اثر كنشهاي متقابل اجتماعي به يكديگر پيوند خورده باشند .
پيتريم سوروكين (Pitrim Sorokin) جامعه شناس آمريكايي بعضي از مهمترين شرايطي را كه تحت آن افراد علاقه مندي خويش را مي جويند و به عضويت گروه اجتماعي در مي آيند ( يا به عبارت ديگر عواملي كه سبب عضويت افراد در گروه اجتماعي مي شود ) اين گونه خلاصه مي كند : خويشاوندي فيزيولوژيك و اشتراك در خون و يا منشا – ازدواج – تشابه در مذهب و عقايد و مناسك جادويي – تشابه از لحاظ زبان محلي و آداب و رسوم – اشتراك در مالكيت و استفاده از زمين – همسايگي – اشتراك در مسئوليت – تشابه علاقه منديهاي شغلي – اشتراك در انواع مختلف علايق اقتصادي – اطاعت از سرپرست يا كارفرماي واحد – وابستگي آزاد يا اجباري به نهاد يا سازمان اجتماعي واحدي مانند پليس – حزب سياسي – واحد نظامي – بيمارستان – دفاع مشترك بر عليه دشمن يا خطر مشترك – و عملكردهاي جمعي و ...... .
با توجه به اين تعاريف و ملاكها در اصطلاح جامعه شناسي مي توان گفت : گروه مجموعه افرادي است كه ميان آنها روابط نسبتا قوي و پايداري وجود دارد و در بعضي از عقايد و احساسات با هم شريك هستند و نسبت به هم نوعي كنش متقابل اجتماعي دارند و هدف يا هدفهاي مشتركي را دنبال مي كنند .
با توجه به تعاريف فوق و تعاريف ديگري كه در مورد گروه بعمل آمده مي توان ويژگيهاي زير را براي گروه اجتماعي بر شمرد :
1 – اهداف مشترك 2- احساسات و عواطف مشترك (و در مورد گروههاي ايدئولوژيكي عقايد مشترك )
3 – ارتباط متقابل اجتماعي 4 – كنش متقابل اجتماعي 5 – تداوم نسبي 6 – سازمان
ملاكهاي طبقه بندي گروه اجتماعي
براي طبقه بندي گروههاي اجتماعي ضوابط و ملاكهايي ارائه كرده اند كه به مهمترين آنها اشاره مي كنيم .
بزرگ يا كوچك بودن گروه : گروهها را مي توانيم از نظر كمي و گسترش آن تقسيم كنيم . گروههاي كوچك مثل خانواده و بخصوص خانواده هسته اي و گروههاي بزرگ مثل انجمنها و محافل سياسي و اجتماعي و .... .
ورود به گروه : منظور از ورود به گروه امكان عضويت افراد درآن مي باشد . ورود در بعضي گروهها آزاد و در بعضي ديگر مشروط و در مواردي مخفي مي باشد .
از نظر سازمان : از نظر درجه بندي سازمان بندي و روابط و مناسبات حاكم همه گروههاي اجتماعي وضع مشابهي ندارند . بعضي از گروهها داراي سازمانهاي كاملا مدون و مشخص هستند و در آنها تمام روابط از پيش حساب شده است مثل تقسيمات نظامي و واحدهاي مربوط به آن . برخي ديگر را مي توانيم نيمه سازمان يافته بدانيم مثل گروه خويشاوندي كه در عين دارا بودن مباني شرعي و عرفي نوعي سازمان نيمه متشكل نيز ذر آن قابل رؤيت است . انواع ديگري از گروهها هم هستند كه فاقد هر گونه سازمان مدون و مشخصي مي باشند مثل گروه همبازيها در يك محله .
وظيفه يا كاركرد : مي توانيم گروهها را به اعتبارانجام فعاليت بخصوصي نيز تقسيم كنيم . مثل تيمهاي ورزشي – اتحاديه هاي صنفي و تشكيلات مشابه كه داراي انواع متعدد هستند . هدف از اين تقسيم بندي تعيين نوع برنامه و فعاليتي است كه گروه بخاطر انجام آن تشكيل گرديده است .
ميزان صميميت : بي ترديد در هر يك از گروههاي اجتماعي ميزان صميميت و غير رسمي بودن روابط داراي تفاوتهايي است . در برخي از انواع گروهها اجتماعي صميميت و همدلي زيادي در ميان افراد حاكم است و اعضاء گروه كمتر با هم برخوردهاي رسمي و تشريفاتي دارند در صورتي كه در انواع ديگر روابط رسمي و حساب شده و كاملا سنجيده و مبتني بر سود و زيان است . چند نفري كه در يك اداره با هم در يك اتاق كار مي كنند ممكن است خارج از مناسبات رسمي داراي روابط صميمانه و حتي خانوادگي در خارج از محيط رسمي باشند .
انواع گروه اجتماعي
از آنجا كه گروه اجتماعي داراي تنوع است ان را از جهات مختلف طبقه بندي مي كنند. جامعه شناسان ضمن بحث از گروههاي اجتماعي طبقه بتديهاي مختلفي ارائه كرده اند .
1- يكي از مهمترين انواع آنها طبقه بندي ((چارلز هورتون كولي )) مي باشد . او گروههاي اجتماعي را به دو دسته نخستين و ثانوي تقسيم مي كند . منظور از (( گروه نخستين)) آن گروهي است كه در آن روابط نزديك و صميمانه يا چهره به چهره دارند مثل خانواده - كودكان همبازي با يكديگر در يك محله – گروههاي خويشاوندي . ((گروه ثانوي)) گروهي است كه در آن روابط افراد حالت رسمي تر و غير صميمانه تر و كم دامنه تري دارند مثلا افرادي كه در يك سازمان دولتي يا ملي با هم كار مي كنند . در گروه نخستين فعاليت بيشتر شخصي است در صورتي كه در گروه ثانوي شخص نقش كمتري دارد . در گروه نخستين روابط عرفي و غير رسمي حاكم است و در حالي كه فعاليت اعضا در گروه ثانوي مبتني بر مقررات وضع شده و ضوابط رسمي است .
2- انبوه خلق : اصطلاح انبوه خلق نخستين بار در قرن 19 به وسيله ((گوستاولوبون)) عنوان شده است . و منظور از آن عده اي از افراد هستند كه تحت تاثير محرك واحدي گرد هم آمده و ميان آنها مجاورت مكاني پيدا شده است .مثلا گروهي از مردم كه در خيابان عبور مي كنند ناگهان بر اثر حادثه اي مانند انفجار گازدر يك كارگاه – تصادف شديد اتوموبيل و ... به دور هم جمع مي شوند و تحت تاثير محرك واحدي دچار هيجانات و احساسات شديدي مي شوند و اين هيجانات و احساسات به حدي است كه افراد ديگر را هم تحت تاثير قرار مي دهد و آنها را تحريك مي كند . انبوه خلق ابتدائي ترين و ناپايدارترين گروه اجتماعي است كه داراي ويژگيهاي زير است :
- وجود ارتباط يا تماس موقت و قابل از هم گسيختگي ميان افراد
- گروه شكل يا سازمان منسجمي ندارد
- افراد تابع احساسات و هيجانات آني هستند
- در اغلب موارد عقل و منطق كافي بر انبوه خلق حكومت نمي كند
- افراد در اين موقعيت فرصت مطالعه و تفكر كافي پيرامون آنچه انجام مي دهند ندارند
- افراد شخصيت و مقام فردي خويش را پس از پيوستن به گروه تا حدي فراموش مي كنند
و .......... .
3 – گروه مرجع(Reference Group)
گروه مرجع گروهي است كه شخص در قضاوت و طرز تفكر خود از آن الهام مي گيرد و آن را مبناي داوري خود قرار مي دهد . . ((هيمن )) جامعه شناس آمريكايي اولين بار اين اصطلاح را بكار برد .
گروههاي مرجع را تحت عنوان گروههاي داوري و گروههاي استنادي نيز نام مي برند . به عنوان مثال برادران و خواهران بزرگتر گروه داوري يا استنادي برادران و خواهران كوچكتر را تشكيل مي دهند و نيز دبيران و استادان مي توانند براي دانش آموزان و دانشجويان به عنوان گروه مرجع يا استنادي تلقي شوند .
گروههاي مرجع از آن جهت اهميت دارند كه رفتار و آگاهيها و ايدئولوژيها و بالاخره افكار معيني را به افراد ديكته مي كنند . به عبارت ديگر گروه مرجع آن نوع گروهي است كه عقايد و اعمال و رفتارهايش مورد توجه و اعتماد و عمل اعضايش و يا ساير كساني است كه احتمالا در آن گروه عضويت دارند .
گروه مرجع حتي ممكن است كه در زمان حال موجوديت نداشته باشد و از گذشته باشد .شرط اصلي متابعت از رفتارهاي گروه مرجع عضويت در آن نيست چرا كه در مواردي فرد در گروه مرجع عضويت ندارد اما رفتارهاي آن را مورد توجه قرار مي دهد .لازم به ياد آوري است كه گروههاي مرجع هميشه نقش مثبت ندارند . براي اعضا يك گروه گروه ديگري ممكن است گروه مرجع منفي باشد . اهميت اين نوع داوري را در مورد گروههاي متاثر از ايدئولوژي سياسي مي توان مشاهده كرد .
3- گروه فشار(Pressure Group) :
گروه فشار به گروهي گفته مي شود كه تلاش مي كند با توجه به علايق و گرايشهاي خود و يا توده مردم (كه خود را نماينده آن مي داند ) بر نيروهاي تصويب كننده قوانين و يا سازمانهاي حكومتي ( مجلس – هيات دولت – وزارتخانه – و .. ) تاثير گذارد و تغييرات مطلوب را به وجود آورد . هر چند كه اين نوع گروهها از قدي موجود داشته اما در جامعه جديد گروههاي نويني ظاهر شده اند كه هدف آنها اعمال فشار بر سازمانها و مقامات ودولتها و ....به سود منافع و گرايشهاي خاص است .گروههاي فشار ممكن است داراي پايگاه رسمي باشند يا نباشند . جامعه شناسان گروههاي نظير سنديكاها - كارتلها – انجمنهاي حمايت از توليد و يا مصرف كنندگان – و .. در رديف گروههاي فشار قرار مي دهند.
گروههاي فشار گروههايي هستند كه ظاهرا در جامعه ظهور عيني ندارند ولي به وسيله دخالتها و اعمال نفوذها به طور نامرئي به شكل مثبت يا منفي روند امور اجتماعي را برابر دلخواه خود به حركت در آورده و مورد بهره برداري قرار مي دهند .
ژان مي نو جامعه شناس معاصر فرانسوي گروههاي فشار را بر اساس هدفي كه تعقيب مي كنند به دو دسته تقسيم كرده است : الف : گروههاي شغلي ب : گروههاي ايدئولوژيك
گروههاي شغلي : شامل گروههاي فشاري هستند كه هدف اصلي آنها به دست آوردن امتيازات مادي براي اعضايشان است مثل اتحاديهاي كارگري – سنديكاهاي كارفرمايان – اتحاديهاي صنفي – تعاونيهاي توليد و ....
گروههاي ايدئولوژيك :در اين دسته گروههاي مذهبي – ملي گرايان – آزاديخواهان – طرفداران افكار بشر دوستانه – مدافعين حقوق بشر و ......... قرار مي گيرند.
منابع:
1- دكتر قرائي مقدم - مباني جامعه شناسي - نشر ابجد 1377
2- دكتر منوچهر محسني – مقدمات جامعه شناسي – نشر دوران 1376
3- دكتر منوچهر محسني – جامعه شناسي عمومي – نشر طهوري 1379
4- منصور وثوقي و علي اكبر نيك خلق – مباني جامعه شناسي – نشر خردمند 1370